
هنگامی که کودکان کوچولو بدجنس میشوند!
دکتر ونسا لوبو Vnessa LoBue
رفتار پرخاشگرانه در کودکان
بزرگترین پسر من چهار سال و نیم دارد وبه صورت تمام وقت به پیشدبستانی میرود. او اکثراً عاشق آنجاست، معلمش را بسیار دوست دارد و مشتاق این است که روزانه چیزهای تازه بیاموزد. یک روز در همین هفته صبح از خواب برخاست و به من گفت دیگر نمیخواهد به پیشدبستانی برود. هنگامی که علتش را پرسیدم او فقط گفت ترجیح میدهد در خانه بماند. پس از پرسیدن درباره معلم و تکالیف محول شده سرانجام چیزی را پرسیدم که بیشتر از همه از آن میترسیدم: آیا کسی در آنجا با تو بدجنسی کرده است؟ او پاسخ مثبت داد. کسی او را هل داده بود. از فکر کردن به اینکه بچه دیگری با پسرم بدجنسی کرده قلبم به درد آمد و نکته دردآور دیگر این بود که این آخرین بار هم نخواهد بود.
رفتار پرخاشگرانه در بچهها از همان اوان کودکی آغاز میشود. کتک زدن، لگد زدن، مشت زدن، هل دادن و گاز گرفتن میتواند از نوزادی شروع شود پیش از آنکه کودک به یک سال و نیمگی برسد. همانطور که کودکان بزرگتر میشوند و آغاز به صحبت کردن میکنند، خشونت کلامی مانند دست انداختن و نامگذاری بر روی یکدیگر حدود سالهای پیشدبستانی متداول میگردد. افزون بر آن همانطور که از کودکی به بزرگسالی میرسند خشونت رابطهای – مانند فاش کردن اسرار، پخش شایعه و محرومیت اجتماعی- که راهی محبوب برای آزار دیگران است جای خود را در تعامل آنها باز میکند.
چرا برخی از کودکان پرخاشگر هستند و چه چیزی باعث میشود این گونه رفتار کنند؟ نخست نوزادان و کودکان نوپا آغاز به انجام کارهایی مانند زدن و گاز گرفتن میکنند هنگامی که خشمگین میشوند یا از چیزی میترسند و ابزار دیگری هم برای ابراز خویشتن یا کنترل پاسخهای عاطفیشان ندارند. همانطور که بزرگتر میشوند آغاز به برقراری ارتباط کلامی میکنند و در نتیجه بهتر میتوانند خودشان را در هنگام ناراحتی و کلافگی کنترل کنند.
هنگامی که کودکان شروع به این میکنند که بتوانند درباره ذهن دیگران از استدلال بهره جویند – آنچه پژوهشگران تئوری ذهن مینامند- بهتر میتوانند پیشبینی کنند که چگونه کردارشان ممکن است بر روی فرد دیگری تاثیر بگذارد و همین جاست که خشونت رابطهای ممکن میشود. به رغم آنکه کودکان عموماً در مورد استدلال کردن رقابت نمیکنند تا این که به پنج سالگی برسند، خشونت رابطهای در برخی اشکال بسیار ساده ثبت شده است، مانند گفتن چنین جملهای: “با تو بازی نمیکنم مگر آن اسباب بازی با به من بدهی.”
این حدودا زمانیست که رفتارهای قلدرمآبانه آغاز میشود. رفتارهای قلدرمآبانه رفتار پرخاشگرانهایست که معمولاً در برابر یک شخص خاص تکرار میشود و شامل دینامیک نیرومندیست که فرد قلدر در برابر قربانی قدرتنمایی میکند. این رفتار میتواند در مدرسه، زمین بازی و اکنون در فضای مجازی هم رخ دهد. در واقع همانطور که بزرگسالان درگیر فعالیتهایی مانند: پیامک زدن، شبکههای اجتماعی و بازیهای آنلاین میشوند، بیش از پیش در معرض قلدری مجازی قرار میگیرند یا محتوای زیانرسان درباره دیگران در فضای مجازی قرار میدهند. در حالی که برآورد دقیق اینکه کودکان تا چه حد مورد قلدری قرار میگیرند دشوار است ( چرا که اکثر آنها نسبت به گزارش چنین رفتاری بیمیل هستند) حدود ۱۰ تا ۳۳ درصد کودکان اعتراف میکنند که قربانی قلدری شدهاند. در حالی که نرخ قلدری فیزیکی در بیست سال اخیر افزایش یافته است، قلدری مجازی تنها در حال شیوع بیشتر است.
ممکن است پیش خودتان فکر کنید چنین شخصی باید اشکالی در ساختار روانیش وجود داشته باشد. در حقیقت، در گذشته، بسیاری فکر میکردند که قلدرها شاید مشکلات روانشناختی یا اختلالات هدایتی داشته باشند. اما معمولاً چنین نیست. در واقع بسیاری از قلدرهای معمولاً محبوبند و درک عاطفی خوبی دارند. در حالیکه واکنش به گونهای پرخاشگرانه در پاسخ به دیگری با درک عاطفی پایین مرتبط است، پرخاشگری کنشی یا آغاز رفتار پرخاشگرانه با درک عاطفی بهتر ارتباط دارد.
کودکانی که از استدلال خوبی در نیات دیگران برخورداند ممکن است بدانند که خشونت فیزیکی احتمال بیشتری دارد که توجه جلب نماید و منجر به تنبیه شود، در حالی که فرمهای ناآشکارتر خشونت، مانند فاش کردن راز یا پخش کردن شایعه نه تنها موثرتر است، بلکه بدون تنبیه از سوی معلم و والدین، زیانبارتر نیز هست. مانند قلدرها در فیلم سینمایی Mean Girl، خشونت همیشه فیزیکی نیست و گاهی زیرکانهترین راهها برای ضربه و آسیب به دیگران شیوه روانشناختی است. در واقع پژوهشها حاکی از این است که در حالی که پسرها بیشتر به لحاظ فیزیکی و کلامی پرخاشگری میکنند، دخترها میتوانند بیشتر به لحاظ رابطهای تهاجمی باشند.
برخی از کودکان پرخاشگرانه رفتار میکنند زیرا از تجربیات پیشین آموختهاند که افراد عموماً خصمانه هستند و نیتشان آسیب رساندن به آنهاست. این امر منجر به چیزی میشود که پژوهشگران آن را سوگیری اسنادی خصمانه مینامند، یا گرایش به این فرض که نیات افراد دیگر به ذات خود خصمانه است. کودکی با این سوگیری ممکن است در تعاملهای اجتماعی بیش از اندازه واکنش نشان دهد و مثلاً فرضش بر این است که اتفاقی که کاملاً تصادفی بوده به عمد و از سر بدجنسی رخ داده است. کودکانی که تنبیه فیزیکی را تجربه کردهاند پرخاشگرتر میشوند، چرا که میآموزند رفتار پرخاشگرانه راه حلی منطقی برای عمل اشتباه است. شاید به همین دلیل هم کودکانی که قربانی قلدری میشوند اغلب خودشان قلدری میکنند.
مهم است که گامهایی برای جلوگیری از قلدری برداریم و به کودکان کمک کنیم تا بر رفتارهای قلدرمآبانه چیره گردند، چرا که آنهایی که قربانی قلدری میشوند در معرض ریسک بالاتری از مشکلات عاطفی مانند اضطراب و افسردگی هستند و در مدرسه نیز عملکرد ضعیفتری خواهند داشت. نکته مهم دیگر این است که در عمده رویدادهای قلدرمآبانه، افرادی حاضرند و بدون هیچ واکنشی صرفاً نظارهگر آن رفتار هستند. متاسفانه به جای بازداشتن آن رفتار، بسیاری حتی آن رفتار پرخاشگرانه را تشویق نیز میکنند. افزون بر آن قلدری هنگامی بیشتر دیده میشود که پاسخ معلم به درگیری مناسب نباشد یا هنگامی که پیوند میان معلم و دانشآموز نیرومند نباشد. بنابراین جای تعجبی ندارد که مداخلاتی که جو مدرسه را هدف قرار میدهد تا نرمهایی درباره قلدری را جابجا نماید و مداخلاتی که تماشاگران را هدف قرار میدهد- به آنها میآموزند که مداخله کنند- موفق نشان داده شدهاند.
بنابراین، در سطح فردی، گفتگو با کودکان درباره قلدری اهمیت دارد، به ویژه بر حسب تشویق آنها برای اینکه هنگامی که میبینند یکی از همسالانش قربانی قلدری شده است جلو بیایند. ترویج همدلی نیز میتواند کمک کند، همانطور که همدلی به گونهای منفی با رفتارهای قلدرمآبانه مرتبط است و کودکانی که همدلی بیشتری را ابراز میکنند نه تنها احتمال کمتری دارد که با همسالانشان پرخاشگرانه رفتار کنند، بلکه احتمال بیشتری هم دارد که در صورت قربانی شدن یکی از همسالانش در برخوردی پرخاشگرانه مداخله کند. والدینی که با کودکانشان درباره عواطفی که از سر میگذارنند به گفتگو مینشیند کودکانی دارند که رفتارشان همراه همدلی و انساندوستی است. مدلسازی همدلی با خودتان نیز میتواند ابزاری باشد که با آن به کودکان آموزش دهید که چگونه رفتاری همدلانه داشته باشند. در پایان آموزش به کودکان برای مهربان بودن با یکدیگر ممکن است راه درازی در پیش داشته باشد برای اینکه تعاملهای اجتماعی را برای فرد قلدر و شخص قربانی مثبت سازد.

مترجم ثریا مرعشی
لینک مقاله