
آیا شباهت در روابط اهمیت دارند؟
امی ام گوردون Amie M. Gordon
آیا کبوتر با کبوتر پرواز میکند یا کبوتر جذب باز میشود؟
چنانچه از شما بپرسم چه چیزی دو نفر را با هم سازگار میگرداند، چه پاسخی میدهید؟ اگر مانند دانشجویان دورههای من در روانشناسی روابط نزدیک باشید، پاسختان احتمالاً “شباهت” است. افراد معمولاً فکر میکنند که داشتن پارتنری مشابه برای موفقیت رابطهای مهم است. اما، البته برخی از آنها میگویند که “متضادها یکدیگر را جذب میکنند”. حالا کدام یک درست میگویند؟
موقعیتی را تصور کنید که ۲۰۰ زوج را انتخاب کردهاید و سپس به صورت تصادفی هر کدام را کنار دیگری قرار میدهید. مطابق پژوهشها، اگر به شباهت میان اعضای زوجها نگاه کنید و آن را با زوجهای تصادفی مقایسه نمایید، پارتنرها در رابطهای واقعی معمولاً شباهت بیشتری به هم دارند تا زوجهایی که به گونهای تصادفی با هم قرار گرفتهاند.
اما دانستن اینکه پارتنرها معمولاً مشابه هم هستند الزاماً به این معنی نیست که شباهت اهمیت دارد. صرفاً به این سبب که پارتنرها معمولاً مشابه هم هستند به این معنی نیست که پارتنرهای شبیهتر رابطه خوشنودکنندهای دارند یا رابطهشان ماندگارتر است. شاید پارتنرهای نامشابه کمتر معمول باشند اما آنها درست به اندازه دسته پیشین خوشنود و کامیابند.
آنچه از شباهت و موفقیت رابطهای میدانیم آن است که مشابهت میتواند اهمیت داشته باشد، اما به نظر میرسد ارزشها و پیشینه هر شخصی بیش از شخصیت فرد مهم است. پژوهشگران نشان دادهاند که شباهت در زوجین معمولاً مربوط به ارزشهای مشترک و پیشینه، مانند کلاس اجتماعی و مذهب است. ضمناً اینها فاکتورهایی هستند که به نظر میرسد موفقیت رابطهای را پیشبینی میکند- زوجهایی با عشق، پیشینهها، ارزشها و نگرشهای مشابهتر معمولاً صمیمیت، همراهی و خوشنودی ماندگارتری را تجربه میکنند و احتمال کمتری دارد که از هم جدا شوند.
از سویی دیگر، شباهت شخصیت ظاهراً به آن اندازه مهم نیست. در حالیکه برخی پژوهشها دریافتند که افراد گزارش میکنند که اکثراً جذب کسانی با شخصیت مشابه میشوند، شخصیتهای مشابه قویاً نتایج رابطهای را پیشبینی نمیکرد. اینکه پارتنرها تا چه اندازه مشابه باشند ممکن است تابعی باشد از اینکه چگونه با یکدیگر ملاقات میکنند.
یک مطالعه سطح مقطعی از ۱۳۷ زن و شوهر یا زوجهای دگرجنسگرا که با هم زندگی میکنند، دریافت که زوجهایی که “با عشق در نگاه نخست” با هم هستند نسبت به آنهایی که “نخست با هم دوست بودند”، به ویژه در سطح برونگرایی ، پایداری عاطفی و خودپیروی، شباهت کمتری به هم دارند.
اما، بر خلاف فرضیه پژوهشگران، پارتنرهایی که “در نگاه نخست عاشق هم شدند”، برابری رابطهای کمتری را گزارش نکردند که این موضوع حاکی از آن است که شخصیتهای نامشابه آنها لزوماً مانعی در رابطهشان نبود. در حالی که شباهت در شخصیت ممکن است آنطور که ما به صورت غریزی میاندیشیم مهم نباشد، ویژگیهای شخصیتی معین به نظر میرسد اهمیت داشته باشند. به ویژه، روانرنجوری ( گرایش به تجربه عواطف منفی) برابری رابطهای پایینتری را نشان داده است.
اگرچه این ممکن است در طول عمر درست نباشد: اکثر این پژوهشها با زوجهای جوانتر انجام شده است، و در نمونههای مسنتر در ازدواجهای طولانی مدتتر هیچ ربطی میان روانرنجوری و رضایت رابطهای وجود نداشت. برخی از پژوهشها دریافته است که گشوده بودن در برابر تجربیات تازه، تطابقپذیری و پیروی از وجدان همگی به خوبی دلالت بر کیفیت رابطهای دارند، اما این یافتهها عموماً به اندازه روانرنجوری نیرومند نیستند.

مترجم ثریا مرعشی
لینک مقاله