
سه نکته برای اینکه یاریتان نماید که مدیرتان را مدیریت کنید
ویکتور لیپمن Victor Lipman
مدیریت رو به بالای موثر مستلزم چیزی بیشتر از “چاپلوسی کردن” رئیستان است.
مطالب فراوانی درباره این نوشته شده است که چگونه افراد زیر دستتان را در یک سازمان مدیریت نمایید، اما مطلب در مورد این مفهوم که چگونه میتوان افراد بالای دستتان را مدیریت کنید به شکل قابل ملاحظهای اندک است.
با این حال مفهوم “مدیریت رو به بالا” – ایده ارتباط موثر برقرار کردن با رئیستان با اعمال تاثیر مثبت در آن ارتباط- مفهومی ارزشمند است. آنچه که کارمندان نمیخواهند احساسش کنند این است که آنها نیستند که صرفاً به وسیله مدیرشان کنترل میشوند، اما آیا درجاتی از کنترل هم برای آنها به جا میماند؟
زمان گذاشتن برای درک مشکلات رئیستان میتواند به حرفه شما کمک کند.
مشاهده خود من، حین حرفهای طولانی در مدیریت، این است که بسیاری از مدیران موفقی که میشناختم در مدیریت رو به بالا زبردست بودند. منظور من فقط چاپلوسی به عنوان رفتاری فرمانبردارانه نیست که اغلب توصیف میشود، بلکه با این موضوع ارتباط مستقیم دارد که رفتارتان به گونهای باشد که او را حقیقتاً همچون فردی محترم و با ارزش ببینید که به صورت طبیعی بر روی کل این ارتباط تاثیری مثبت میگذارد.
در اینجا به سه نکتهای میپردازم که با کمک آنها میتوانید “مدیرتان را مدیریت نمایید.”
- تلاش کنید که درک نمایید چه چیزی او را شبها بیدار نگه میدارد.
به بیان دیگر، سعی کنید مسائل کاری را دریابید که مدیرتان با آن دست و پنجه نرم میکند، یعنی همان مسائل دشواری که به آسانی حل نمیشوند. آنها را بشناسید تا درک درستی از جهان پیرامون او داشته باشید و در نتیجه بتوانید به کمکش بشتابید. آن مسئله در اغلب موارد ممکن است چیزی نباشد که فکر میکنید.
برای نمونه، روزگاری من برای یک مدیر اجرایی گزارش تهیه میکردم که به نظر میرسید اعتماد به نفسی عالی دارد و میتواند مطالبش را به شکلی موثر برای مخاطبانی در حد و اندازه شهر میدوسترن ارائه دهد. هر چه بیشتر او را شناختم بیشتر به این درک رسیدم که زیر آن ظاهر بینقص تا چه اندازه او احساس ناامنی میکند. بنابراین دیدم هر چیزی را که بتوانم انجام دهم تا به ثابتقدمی او کمک کند تا چه اندازه در نظرش ارزشمند میشود. هر چه رئیستان را بهتر درک کنید جایگاهتان را در آن حرفه استوارتر میگردانید.
- راه حل ارائه کنید نه مشکل
در حالی که کارمندان ممکن است اغلب حوزه کاری باریکی داشته باشند، یکی از نشانههای مدیریت در واقع چندوظیفهای بودن است: کارهای زیادی که باید به رغم ساعات ناکافی به انجام برسند. مدیران بارها به وسیله مشکلات محاصره میشوند. در چنین محیطی، آخرین چیزی که آنها میخواهند مشکلات بیشتر است.البته مشکلات به طور ثابت در طول دوره نرمال کاری رخ میدهد. اما اینکه شما چگونه آنها را به میان بیاورید به کلی میتواند تفاوت ایجاد نماید.
تا آنجا که ممکن است به راه حلها، و نه فقط مشکلات، بیاندیشید
برای نمونه، فرض کنید که همین حالا دریافتهاید که ظاهراً بخش شما ۲۵۰۰۰ دلار کسری بودجه دارد. میتوانید با حالتی آشفته به دفتر رئیستان گام بگذارید و بگویید: “خدای من! انگار بیست و پنج هزار دلار کسری بودجه داریم. بدبخت شدیم!” اما این شانس وجود دارد که چنین رویکردی راه به جایی نبرد به جز اینکه سبب افزایش فشار خون شود و تعارض ایجاد نماید.
رویکردی خردمندانهتر این میشود که پیش از مطرح کردنش نزد رئیستان به خوبی دربارهاش فکر کنید و به خلاصهای از راههای سازنده برای پراختن به این موقعیت آشفته اشاره کنید: “به نظر میرسد برای انجام پروژه X با بیست و پنج هزار دلار کسری بودجه روبرو هستیم، که ما را با مشکلات جدی و بالقوهای گرفتار میسازد، اما اگر ۱۵۰۰۰ دلار از پروژه Y و ۱۰۰۰۰ دلار از پروژه Z برداریم، که در حال حاضر با زیر بودجهشان دارند به انجام میرسند، میتوانیم کارها را در تعادل به پیش ببریم.” مدیریت همواره پیشبینیپذیری را میستاید…و از بحرانها و به زانو در آمدنها دوری میجوید.
- وجودتان را ناگزیر سازید.
هر چه وجودتان با ارزشتر باشد، اهرم بیشتری در اختیار خواهید داشت. چنانچه در خصوص حرفهتان جدی باشید، ارزشش را دارد که زمان بگذارید تا نه تنها در محدوده باریک کار خودتان بیاموزید، بلکه مسائل گستردهتری را در رابطه با کار خودتان نیز بدانید. هر آنچه که ممکن باشد – خواه هواپیمای جت باشد، خواه بیمه عمر خواه رستورانی کوچک- هر چه بیشتر از “موتور داخلی” آن سر در بیاورید که چگونه به عملکردی موفق منجر میگردد راههای بیشتری را برای افزودن ارزش به آن میتوانید ارائه دهید.
مدیریت کارآمد به صورت طبیعی تحت تاثیر نوآوری قرار میگیرد به وسیله کارمندانی که میخواهند نقششان را گسترش دهند و به نیازمندیها کمک برسانند. کارمندانی که وجودشان صرفنظرنکردنی میشود درمییابند که به صورت عالی، یا دست کم بهتر، با آنها رفتار میشود و به جای آنکه صرفاً مدیریت شوند اغلب نقشی فعال در فرایند تصمیمگیری خواهند داشت.
خلاصه مدیریت رو به بالا چیزی فراتر از “دستبوسی” رئیستان است و مستلزم ایجاد درکی ژرف است از آنچه رئیس و سازمانتان نیاز دارد و ضمناً تلاش برای فراهم آوردن آن نیاز است.

مترجم ثریا مرعشی
لینک مقاله