
ترس از موفقیت میتواند اهداف زندگیتان را نابود سازد
دیمیتریوس ساتیریس
Dimitrios Tsatiris
چگونه بر این منبع از اضطراب چیره گردیم تا به اهدافمان دست بیابیم
نه تنها ترس از شکست افراد را از رسیدن به اهدافشان باز میدارد؛ بلکه ترس از موفقیت نیز چنین میکند
یک گام به سوی چیره شدن بر ترس از موفقیت این است که بهای آن را برای خود و دیگران ثبت نماییم.
به عنوان روانپزشک این امتیاز را دارم که روبروی افرادی بنشینم که ژرفترین جاهطلبیهایشان را با من به اشتراک میگذراند. متاسفانه من شاهد رویاهای بیشماری بودم که به خاطر ترس به خاکستر نشستهاند.
من پیشتر درباره ترس از شکست نوشتم و اینکه چطور این ترس ما را از دست یافتن به اهدافمان باز میدارد. اما منبع دیگری از اضطراب نیز وجود دارد که ما را از مسیر رسیدن به اهدافمان جدا میکند. اگرچه در این باره کمتر از ترس از شکست بحث و گفتگو شده است، ترس از موفقیت به همان اندازه حریفی قدر است.
در جامعه به شدت رقابتی ما، که موفقیت معادل شادی در نظر گرفته شده است، ترس از موفقیت ممکن است کمی متناقض به نظر آید. جامعه ما انباشتگی ثروت، شهرت و قدرت را که به همراه دستاورد میآید، میستاید. تنها هنگامی که این جنبه از موفقیت را میشکافیم میتوانیم به درک بهتری دست بیابیم که چرا بسیاری از آن اجتناب میکنند.
به همراه موفقیت تغییر نیز میآید و این تغییر باعث میشود شعلههای اضطراب زبانه بکشد چرا که ما مخلوقات عادت هستیم که راحتیمان را در روتینهایمان میجوییم. ما از ورود به زمینههای ناشناخته تردید به دل راه میدهیم حتی اگر این ورود بهترین عمل ما باشد.به لحاظ حرفهای با شمار فراوانی از افراد برخورد داشتهام که در برابر رهایی از عادات ناسالم یا پارتنر سمی خود مقاومت میورزیدند چرا که از تغییر زندگیشان میترسیدند. آنها قطعیت موجود را به عدم قعطیتی که به همراه تغییر میآمد، ترجیح میدادند.
بسیاری از افراد از موفقیت هراس داشتند چون به همراه این موفقیت، مسئولیت نیز میآمد. افرادی که در جایگاه اقتدار هستند استانداردهای بالاتری را رعایت میکنند. هنگامی که اوضاع خوب پیش نمیرود، آسانتر است که شانه از بار مسئولیت و پیامدهای بالقوهای که همراهش هست، خالی کرد.
هنگامی که پزشکی تحت آموزش بودم، احساس راحتی بیشتری داشتم هنگامی که سوپروایزرم کیفیت کارم را زیر نظر داشت و برگهها را با هم امضا میکردیم. پس از تکمیل تحصیلاتم، این شبکه امنیت از من گرفته شد. چند وقت طول کشید تا اعتماد به نفسم برای داشتن مسئولیت مراقبت بیمارانم به تنهایی را در خود رشد دادم.
سرانجام موفقیت ما را بیش از پیش مرئی میکند. این بیشتر دیده شدن میتواند بسیاری از افراد را معذب سازد. آنها ترجیح میدهند دور از چشم عموم باقی بمانند و زندگی آرامتری داشته باشند.
برای طولانیترین زمان ممکن من نسبت به پیوستن به شبکههای مجازی یا اشتراک نوشتههایم به خاطر ترس از دیده شدن توسط دیگران بیمیل بودم. من وارد این شبکهها نشدم تا اینکه دریافتم این بیرغبتی به چه قیمتی برایم تمام شد. از طریق نوشتههایم میتوانم بخشهایی از اطلاعاتم را با افراد در میان بگذارم تا بتوانند با اضطراب خود بهتر مقابله کنند.
ترس از موفقیت میتواند آنقدر هراسانگیز باشد که حتی دقیقاً همان دستاوردهایی که برایش به سختی کار کردهاید، ویران سازد. در پدیدهای روانشناختی که به نام سندروم خودویرانگری معروف ا ست، شخص میتواند سطح موفقیت خود را بیش از استعداد و شایستگی خود به شانس نسبت دهد. سندروم خودویرانگری اینگونه نمایان میشود که دستاوردهای ما را به شرایط بیرونیمان که فراتر از کنترل هستند ربط میدهد.
ترس از موفقیت میتواند جلوی شما را بگیرد و نگذارد به اهدافتان دست یابید. نخستین گام برای غلبه بر این ترس ایجاد خودآگاهی و درک این است که چنین ترسی چگونه در زندگیتان ظاهر میشود. شناسایی این ترس در پوشش اهمالکاری میتواند زیرکانه باشد. شاید این آرزو را دارید که برای شغل رویاییتان فرم پر کنید، مدرکی بگیرید، یا کتابی بنویسید اما هرگز قدمی در راه رسیدن به خواستهتان برندارید. حتی بدتر از آن به هر طریقی در راه دستیابی به هدفتان سنگاندازی کنید. ممکن است بدون حواسی جمع دست به کار شوید و به اندک عاملی که توجهتان را منحرف میسازد از مسیر مورد علاقهتان باز بمانید.
بسیاری از افراد حتی به قدری از این ترس شرمسار هستند که به آن اعتراف هم نمیکنند. هنگامی که این ترس را شناسایی میکنید، با خودتان مهربان باشید و خودغمخواری را تمرین نمایید. افزودن شرم به این وضعیت تنها پرداختن به این مسئله را دشوارتر میسازد.
افزون بر آن، آگاه باشید که چگونه الگوهای فکری ناکارآمد به ترس از موفقیت در شما سوخت میرسانند. هنگامی که مضطرب هستیم، بر روی ترسهایمان متمرکز میشویم و بدترین سناریوی ممکن را متصور میشویم حتی اگر امکان وقوعش بسیار پایین باشد. جوری با نگرانیهایمان برخورد میکنیم گویی گریزناپذیر و قریبالوقوع هستند حتی اگر موقعیت فرضیمان تنها در ذهن شکل گرفته باشد.
اضطراب اثری فلجکننده دارد هنگامی که ما را از انجام هر عملی در راستای هدفمان باز میدارد. نتیجه آن رفتاری اجتنابی مانند اهمالکاری است.پس برای مبارزه با اضطراب باید دیدگاه خود را گسترش دهید و به تصویر بزرگتر نگاه کنید. منافع بالقوهای را مجسم کنید که دستیابی به هدفتان میتواند با خود به همراه بیاورد مانند: رشد شخصی و ایجاد تغییرات مثبت در زندگی دیگران. ضمناً فهرستی تهیه کنید و ببینید ترس از شکست چه بهایی برای شما و دیگران دارد. دیدن تصویر بزرگتر موازنهای را ایجاد میکند که در سایه آن افکار برانگیزاننده اضطراب در راه خود منجمد شوند.
سرانجام باید اقداماتی در جهت مقابله با ترس از شکست انجام دهیم. رفتار اجتنابی ممکن است به طور موقت اضطرابمان را کاهش دهد. اما در دراز مدت اضطراب تنها ماندگار میشود چرا که به طور ریشهای چارهای برایش نیاندیشیدهایم. حتی مغزمان را طوری آموزش میدهد تا بترسیم و از محرکهای القاکننده اضطراب فرار کنیم.
با آغاز موقعیتی که کمترین ترس را از آن دارید و گسترش تدریجی آن به موقعیتهای چالشبرانگیز رویکردی عاقلانه در پیش بگیرید. برای مثال اگر هدفتان اجرای یک سخنرانی عمومی است، با تصور کردن خود هنگام صحبت برای عموم آغاز کنید. گام بعدی میتواند این باشد که ایده خود را با فردی مورد اعتماد و ارزشمند در میان بگذارید و حتی در ابتدا همه سخنرانی را در محیط راحت خانه خود تمرین کنید. مرحله بعد جمع کردن برخی از اعضای خانواده و دوستان در همان مکان است. هنگامی که در این مرحله استاد شدید، میتوانید سخنرانیتان را در حضور گروه کوچکی از افراد در موقعیتی متفاوت ارائه دهید. طی این رویکرد شما پیروزیهای کوچکی را تجربه میکنید که اعتماد به نفستان را در ادامه مسیر میسازد.
دنبال نمودن هدفها و دستیابی به آنها میتواند اضطراب را در وجودتان برانگیزد چرا که موفقیت با خود مسئولیت و بررسی دقیق به همراه میآورد. اما ترس از شکست هم هزینههایی برای رشد شما دارد و میتواند جلوی رسیدن به کاملترین پتانسیل خود و انجام سهمی مثبت در زندگی دیگران را بگیرد. به چالش کشیدن افکار محرک اضطراب و رویارویی با ترسهایی که دارید با رویکردی عاقلانه و مرحلهای میتواند شما را در دستیابی به هدفتان کمک کند.

مترجم ثریا مرعشی
لینک مقاله