
بازگشت به سوی لیتیوم: نخستین معجزه دارویی در روانپزشکی
مارک روفالو
Mark Ruffalo
لیتیوم از دیرباز به عنوان “پنیسیلین روانپزشکی” و “استاندارد طلایی” در درمان اختلال دوقطبی تجویز شده است و مصرف آن در ایالات متحده آمریکا با شیب پیوسته و یکنواختی در طول این ۲۵ سال افزایش یافته است. خلاصه جامع و سریعی از پژوهشهای پیشین در درمان با لیتیوم، انبوهی از مقالات تازهای را درباره سودمندی بالای لیتیوم در درمان اختلالات خلقی آشکار میسازد.
اکنون مقالهای تازه در استرالیا و نیوزلند در ژورنال روانپزشکی منتشر شده است و به این نتیجه رسیده که در پزشکی لیتیوم باید برای تمام بیماران با اختلال دوقطبی تجویز شود مگر آنکه به دلیل خاصی داروی جایگزین دیگری ارجح یا مناسبتر باشد.
تاریخچه لیتیوم از امپراطوری روم سرچشمه میگیرد هنگامی که پزشکان بیماران عصبی و تندمزاج را برای آبتنی به چشمههای به خصوصی در جنوب و شرق اروپا میفرستادند. امروزه میدانیم آن حمامهای به خصوص حاوی بالاترین غلظت طبیعی نمکهای لیتیوم در هر کجای اروپا بودند.
این دارو در دوره مدرن توسط روانپزشک استرالیایی جان کید John Cade در سال ۱۹۴۸ (دوباره) کشف شد. با کار پیشگامانه کید لیتیوم راهش را در عصر روانپزشکی پیدا نمود که در واقع انقلابی در عرصه داروشناسی روانی بود. کشف آن پیش از کشف نخستین عامل ضدافسردگی و ضد روانپریشی رخ داد که چند سال پیش به بازار آمده بود.
تا سال ۱۹۷۰- یعنی۲۲ سال پس از کشف آن به دست دکتر کید- هنوز لیتیوم از طرف سازمان غذا و داروی آمریکا تایید نشده بود، عمدتاً به این دلیل که هیچ کمپانی داروسازی انگیزهای برای سرمایه گذاری برای آن نداشت. به عنوان نمکی که به طور طبیعی وجود داشت ( در جدول تناوبی عناصر موجود بود) لیتیوم هرگز نتوانست حق امتیاز به دست آورد و هرگز برای کمپانیهای داروسازی پولساز نبود.
همانطور که در دهه ۱۹۶۰ روانپزشکان آغاز به تجویز آن کردند چیزی شبیه “لیتیوم زیرزمینی” در آمریکا گسترش یافت. رونالد فیو Ronald Fieve که میرفت تا قهرمان لیتیوم و بنیانگذار مفهوم اختلال دوقطبی ۲ شود، کمک کرد تا نخستین کلینیک لیتیوم در آمریکا در سال ۱۹۶۶ در دانشگاه کلمبیا تاسیس شود. طی دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ روانپزشکانی که آموزش دیدند به خوبی با لیتیوم آشنا شدند و این کلینیک طی این دوره در سراسر کشور بسط و توسعه یافت.
اما در اواخر دهه ۱۹۹۰ محبوبیت لیتیوم افت کرد. یک تاریخدان روانپزشکی معروف توجه کرد که رزیدنتهایی که در حین یا پس از این دوره آموزش دیدند عموماً با تجویز لیتیوم و کاربردهای آن در طبابت راحت نیستند: بیماری را با اختلال دوقطبی دیدم که ۱۲ نوع داروی مختلف روانپریشی را میآزمود پیش از اینکه به او پیشنهاد شود یک دوره لیتیوم مصرف کند که سرانجام به طرز وخیمی باعث نوسان خلق او شد.
به نظر میرسید مصرف ناکافی لیتیوم منحصراً مشکل آمریکا باشد چرا که روند تجویزش در برخی کشورهای اروپایی با شیب ثابتی بالا میرفت. از طرفی یک شاخص نشان میداد که شاید مصرف ناکافی آن نسبت به کشف جایگزینی موثرتر یا ایمنتر ارتباط تنگاتنگتری به مسائل سیستم بهداشت داشته باشد.
نگرانی رایج دیگری که افزایش مییافت درباره خطر اثرات جانبی لیتیوم بود که شامل مسمومیت با آن میشد. این مسمومیت هنگامی رخ میدهد که با دوزهای بالا تجویز شود یا بیش از حد تجویز شده مصرف گردد. اما رایباکوسکی Rybakowski خاطرنشان کرد که اثرات جانبی لیتیوم اغلب توسط تجویزکنندگان آن زیاد برآورد میشود و ایمنی درازمدت دارو در دوزهای مناسب به خوبی ثابت است. سالها تبلیغ علیه لیتیوم به دست کمپانیهای داروسازی نقش موثری در ادراک منفی پیرامون درمان با لیتیوم دارد.
خوشبختانه امروزه به نظر میرسد اتفاق آرای گستردهای در روانپزشکی آکادمیک درباره لیتیوم وجود دارد و از دیرباز به عنوان تنها عامل موثر تثبیت کننده خلق از آن کم استفاده شده است که نشاندهنده مشکلی عمده در درمان اختلال دوقطبی است. “داروی یتیم” روانپزشکی که مدتهاست از سوی کمپانیهای مطرح داروسازی مورد حمایت قرار نگرفته است احتمالاً پاسخی مناسب برای حل این دست مشکلات است.

مترجم
ثریا مرعشی