
بیولوژی تلهپاتی
سیرینی پلای
Srini Pillay
آیا ارتباط مغز با مغز امکانپذیر است؟ یافتههای پژوهشگران به این قرار است: ادراک ماورای حسی(ESP) به اطلاعاتی اطلاق میشود که خارج از محدوده حواس پنجگانه دریافت میشود که شامل پدیدههایی مانند تلهپاتی، غیبدانی و آگاهی از رویدادهای آینده است. از آنجایی که این پدیدهها را نمیتوان آشکارا دید یا سنجید، اغلب به عنوان چیزی باورنکردنی دیده میشدند. اما پژوهشهای اخیر مکانیسم بیولوژیکی پشت این پدیدهها را کاوش میکند.
نورونهای آینهای: تلهپاتی به ارتباطی گفته میشود که فرای حواس شناخته شده برای ماست. بسیاری از مطالعات نشان داد که ما میتوانیم ذهن دیگر افراد را “بخوانیم” چون نورونهایی داریم که مانند آینههای خودکار عمل میکنند. در واقع میتوانیم به گونهای کاملا خودکار عواطف و نیات دیگران را بفهمیم. در سال ۲۰۰۷ استاد روانشناسی گرگور دومز Gregor Domes و همکارانش دریافتند که توانایی تفسیر سرنخهای اجتماعی ظریف میتواند با اکسیتوسین افزایش یابد. اکسیتوسین هورمونیست که اعتماد و رفتارهایی با رویکرد اجتماعی را افزایش میدهد. البته این گونه نیست که بتوانیم عواطف و نیات افراد پیرامونمان را انتخاب کنیم. اما این اتفاق زمانی که افراد در فاصله زیاد با هم هستند نیز روی میدهد؟
ارتباط از راه دور: یک مطالعه دیگر که در سال ۲۰۱۴ به دست روانپزشک کارلز گراو Carles Grau و همکارانش انجام شد دریافت که ارتباط مغز با مغز به وسیله اینترنت امکانپذیر است. در کتابم تحت عنوان “سرهمبندی کردن آزمون: قفلگشایی نیروی ذهن نامتمرکز” آزمایشی را توضیح دادم که در آن افراد به دو زبان اسپانیایی و هندی میتوانستند واژههایی را بدون گفتن، شنیدن یا تایپ کردن تنها از طریق فکر منتقل کنند. در واقع اطلاعات میتوانند در فواصل طولانی هنگامی که دو نفر از طریق اینترنت با هم ارتباط دارند رد و بدل شود.
ارتباط نامرئی: در سال ۲۰۰۵ زیستشناس روپرت شلدریک Rupert Sheldrake و دستیار پژوهشیاش پم اسمارت Pam Smart پنجاه شرکتکننده را از طریق یک وبسایت استخدامی استخدام کردند. در این آزمایش آنها چهار ایمیلدهنده بالقوه را نیز به کار گرفتند و یک دقیقه پیش از زمان تعیین شده شرکت کنندگان باید حدس میزدند چه کسی برای آنها ایمیل میفرستد. از ۵۵۲ بار آزمایش، ۴۳% از آن حدسهای درست از آب درآمد. این نتیجه بسیار بالاتر از ۲۵% نتایج انتظاری به صورت تصادفی بود. در سال ۲۰۰۸ آزمایشی ترتیب داده شد که در آن تصاویری را آماده میکردند برای شخصی که توانایی تلهپاتی داشت در مقابل شخصی که به عنوان سوژه کنترلی تعیین شده بود. فردی با توانایی تلهپاتی توانست تصویری ارائه دهد که بسیار شبیه به تصویر آماده شده برای او بود، در حالی که سوژه کنترلی چنین توانایی را نداشت.دستاندرکاران این پژوهش نشان دادند هنگامی که فردی با توانایی تلهپاتی با موفقیت تصویر خودش را ارائه داد بخش راست شکنج پاراهیپوکمپ فعال بود در حالی که همین ناحیه در فرد دیگر فعالیتی از خود نشان نمیداد و به جایش بخش قدامی دو نیمکره مخ فعال بود. یافتههای این مطالعه نیز مانند مطالعه پیشین مشابه بود.
تلهپاتی در حیوانات: زمینه بیولوژیک انتقال اطلاعات تنها محدود به انسانها نمیشود. هنگامی که دستهای از پرندگان به گونهای اتوماتیک در هوا میچرخند این چرخش نیز به نوعی مشابه تلهپاتی در نظر گرفته میشود.
احتیاط در تفسیر
اندازههای نمونههای آزمایشگاهی در مطالعات یاده شده بسیار کوچک هستند و یافتههای آنها را نمیتوان به خوبی تکرار نمود. توانایی کپی کردن این یافتهها موضوعی بسیار پیچیدهتر از آن هستند که بتوانم در این مقاله توضیح دهم. اما همین بس که بسیاری از دانشمندان باور ندارند که تکرار این یافتهها به لحاظ آماری شدنیست. اگر چنین یافتههایی در واقع بیاساس باشند یک گروه از پژوهشگران نشان دادهاند که افرادی با این باورها بر طبق تفاوتهای ژنتیکی در انتقال دوپامین با افرادی که به این مسئله باور ندارند فرق میکنند. دسترسی بیشتر به دوپامین در افرادی یافت شد که گرایش گستردهتری برای این باورهای “بیپایه” داشتند. این مطلب حاکی از آن است که شیمی متفاوت ممکن است در زیر نظام باور گوناگون قرار داشته باشد اما الزماً بر پاتولوژی دلالت ندارد.
فرضیه: بر اساس این پژوهش مقدماتی فرضیههای زیر به نظر معقول میرسند:
۱-مغز ما به گونهای برنامهریزی شده که میتواند سرنخهای اجتماعی ظریف را انتخاب کند.
۲-مغز ما به گونهای خودکار عواطف و نیات را در حضور دیگران بازتاب میدهد.
۳-برای پیوند میان مغز در فواصل طولانی باید با مهارت با فرکانسی تنظیم شویم که مشابه یک اتصال و ارتباط اینترنتی باشد.
۴-اگر افراد توانایی تلهپاتی داشته باشند برخی دیگر در این مهارت زبردستتر هستند.
بخشهای هیپوکامپال و پاراهیپوکامپال مغز ممکن است در یک ارتباط تلهپاتیک درگیر باشند چرا که همین بخشها در یکپارچهسازی خاطرات و جنبههای ظریف ارتباط کلامی ( مانند کنایه) درگیر هستند.
ادراک ماورای حسی (ESP) میتواند متکی بر استنباط سریع باشد که مستلزم آشکاری بیشتر در مواجهه با دیگران است، همانطور که مطالعه اکسیتوسین این مطلب را رساند.
در حالی که این فرضیهها ثابتنشده باقی میمانند قطعا شواهد کافی برای ادامه آنها بنا بر علاقه شخصی وجود دارد تا ببینید آیا مانعی برای روش علمی هستند یا نه. در این میان ما چه کاری میتوانیم انجام دهیم؟
- با دوست صمیمیتان دست به آزمایشی بزنید و ببینید آیا قادر به حس آنچه او احساس میکند هستید یا نه.
- برای بهبود نتیجه کاری را انجام دهید که منجر به افزایش اکسیتوسین شما گردد. برای نمونه در آغوش گرفتن و به آغوش کشیده شدن میتواند سطح اکسیتوسین شما و طرف مقابلتان را افزایش دهد.
- بازی ایمیلی راه بیاندازید و هر چهار ساعت یک بار حدس بزنید چه کسی برایتان ایمیل میفرستد. نتایج را یادداشت کنید تا دریابید تا چه حد درست حدس میزنید.
- از آنجایی که فعالیت دوپامینی بیشتر مرتبط با باورهای بیپایه است آزمایش پیشین را پس از فعالیتی مطلوب انجام دهید که دوپامینتان را افزایش میدهد. برای نمونه پس از ورزش ببینید که آیا توانایی پیشگوییتان بهتر میشود یا نه.
- آزمایشهای مرتبط با فاصله طولانی انجام دهید و با دیگران چک کنید تا ببینید میتوانید احساسشان را حس کنید یا نه.
شما نمیتوانید با عمومیت دادن به چنین آزمایشهایی به حقیقت دست پیدا کنید. اما احتمالا از نتایج حاصل از کنجکاوی لذت خواهید برد. به علاوه برخی از پژوهشها نشان دادهاند که کنجکاو بودن و عمر دراز داشتن با هم مرتبط هستند.

مترجم
ثریا مرعشی