
چگونه الگوی اجبار تکراری میتواند بر روی ازدواجتان اثرگذار باشد
تفاوتی کلیدی میان انسان و موش صحرایی وجود دارد، به این ترتیب که اگر در پنج تونل حق انتخاب داشته باشد و در سومین تونل تکه پنیری وجود داشته باشد، موش صحرایی سرانجام آن را مییابد. اگر چند روز بعد فرصت دیگری به این موش داده شود همچنان پنیر را در تونل سوم خواهد جست. این اتفاق چند بار میافتد. حال اگر پنیر دیگر در تونل سوم نباشد موش چند بار دیگر نیز در جستجوی آن به سراغ تونل سوم میرود، سپس برای یافتن پنیر سری به تونلهای دیگر میزند.
هنگامی که پای روابط به میان میآید ما، برخلاف موشهای صحرایی، پیوسته سر از تونلهای فاقد پنیر در میاوریم و همچنان در انتظار نتیجه میمانیم.
آنا و رابرت
آنا و رابرت که هر دو در دهه شصت به سر میبرند و ۳۰ سال از ادواجشان میگذرد این الگوی رفتاری را نشان میدهند. آنا مدت طولانیست که از زندگی با رابرت احساس رضایت ندارد و خواهان ارتباطی با کیفیتتر است. با این حال مدام از او انتقاد مینماید، به عنوان نمونه به خاطر انتخاب هدیه تولدش که بلوزی دو سایز بزرگتر از سایز آناست تحقیرش میکند. او از اینکه رابرت مدت زمان زیادی را صرف تماشای تلویزیون میکند شاکیست یا به این علت که او در مهمانی دور همی دوستانهشان در هفته پیش بیش از اندازه ساکت بوده است به او طعنه میزند.
رابرت نیز حس میکند که مورد حمله واقع شده است و با کلافگی و سکوت اتاق را ترک میکند. آنا خشمگین میشود که رابرت راهش را گرفته و از میدان در میرود. چیزی که آنا واقعا خواهانش است احساس دوست داشته شدن است اما چیزی که آنا احتمالا نمیداند این است که حملات انتقادیش سبب خاموشی عاطفی و جنسی همسرش میشود.
سرانجام آنها به جلسات زوج درمانی میروند و آنا گله میکند: “از آخرین رابطه جنسی ما بیش از یک سال میگذرد.” ناظری بیطرف میبیند که آنا وارد تونل اشتباهی شده است. چنانچه او تمرکزش را بر ویژگیهایی از رابرت بگذارد که در نظرش با ارزش است، به جای آن که به کاستیهایش اشاره کند، احتمال بیشتری وجود دارد که به همسری پرمهرتر و عاشقتر برسد.
به عبارت دیگر اگر آنا از تونل انتقاد به تونل تحسین و تمجید تغییر مسیر دهد شانس بیشتری برای مورد مهر و عشق واقع شدن خواهد داشت. پس چرا آنا وارد تونل اشتباهی میشود که خبری از پنیر در آن نیست؟ و رابرت چطور؟ او نیز پیوسته سر از تونل اشتباهی در میآورد، اگر چه او به پاداش کوتاه مدت ترک میدان مبارزه میرسید، جایی در اعماق وجودش اشتیاق مورد محبت واقع شدن را میطلبد. هر دو همسر مرتکب اشتباه یکسانی میشوند. اصطلاح “اجبارتکراری” به فرایندی اشاره دارد که در آن افراد به سبب کششی که به موقعیتهای آشنا دارند در روابط آسیبزا میمانند.
رابرت و آنا هر دو به این رفتار صدمهزننده ادامه میدهند چرا که به گونهای عجیب و توضیحناپذیر از بازآفرینی یک موقعیت آشنا احساس راحتی مینمایند. آنها در ازدواجشان الگویی که از کودکی شاهدش بودند را دوباره میآفرینند:
آنا از یک سو مادرش را به عنوان فردی انتقادگر یاد میکند که توانایی همدلی نداشت و از سویی دیگر پدرش نیز حملات انتقادی مادرش را با بیارادگی و عدم مقاومت بیپاسخ میگذاشت و سرانجام هر دوی آنها به لحاظ عاطفی از یکدیگر فاصله میگرفتند. آنا مادری سرزنشگر را به عنوان الگوی انسانی داشت که نتوانسته بود او را به لحاظ عاطفی حمایت کند پس با رفتارهای سرزنشگرانهای که مانع از پاسخ همدلانه همسرش میشد موقعیتی را بازآفرینی میکرد که برایش آشنا بود. در طول جلسات درمانی مشخص شد پدر رابرت نیز موجودی عیبجو و انتقادگر بود و واکنش رابرت به حملات او همواره عقبنشینی همراه با سکوت بود، یعنی همان واکنشی که در حال حاضر در برابر همسرش دارد.
شکستن این الگو با رفتاری قاطعانهتر مانند اینکه به آنا بگوید: ” وقتی از من انتقاد میکنی حس خوبی ندارم” برای رابرت ناممکن به نظر میرسید. این گونه بود که آنا و رابرت هر دو وضعیتی را باز آفرینی میکردند که برایشان آشنا بود، پس جای شگفتی ندارد که آنها به این شرایط رنجآور ادامه بدهند. در اینجا درک چنین وضعیتی یاری بخش است تا آنها دریابند با ورود به تونل اشتباهی در واقع پاداش ( روبرویی با وضعیتی آشنا ) میگیرند.
آنها گمان میکردند در مسیر درست گام بر میدارند چون به شیوه شگفتآوری در انتهای تونل احساس راحتی و آشنایی را تجربه میکردند. اما بخشی از وجود هر دوی آنها آزرده میشد، چرا که در اشتیاق رابطهای صمیمانه و رضایتبخش میسوخت که مستلزم ورود به تونلی دیگر بود. باید دقت کنیم که کل این فرایند به گونهای ناآگاهانه تکرار میشود. دلیلش نیز این است که رفتار پدر و مادر با ما به عنوان کودک در ضمیر تک تک ما به گونهای “نرمال” یا “درست”حک میگردد چرا که کودکان این گونه رفتار بزرگسالان را برآورد میکنند.
دوباره زنده کردن احساساتی که در کودکی تجربه کردهایم به گونه شگفتآوری حس راحتی به ما میدهد و صرفنظر از اینکه چقدر از این بازآفرینی شکایت میکنیم همه ما در فرایند اجبارتکراری پاداش روانی دریافت میکنیم.
چیرگی بر اجبارتکراری
درک اینکه چرا به گونهای خودکار رفتارهای بیثمر را تکرار میکنیم یک مقوله است و موضوع دیگر رها کردن خویش از چنگال اجبارتکراریست. اگر خواهان غلبه بر الگویی آسیبرسان و قدیمی هستید بهترین سرمایهگذاری که میتوانید انجام دهید یافتن یک درمانگر زبردست است.
درمانگر چیرهدست فردیست که نه تنها توانایی همدلی داشته باشد بلکه از آگاهی و تغییرات مثبت مراجعش حمایت کند. از سویی دیگر او کمک میکند تا دریابد تجربیات کودکی تا چه اندازه بر رفتار حال حاضر ما تاثیر میگذارد. در اغلب مواقع همان “آگاهی” گام نخست تغییر است. درمانگر گوشی شنوا دارد و احساسات، خواستهها و نیازهای ما را تصدیق و تایید میکند. در طول درمان مراجعهکننده میآموزد که چگونه خود را بیش از پیش بپذیرد و همین مهارت به یاریاش میآید تا با همسر خود نیز رفتاری توام با پذیرش و همدلی بیشتر در پیش بگیرد. زوجی که از کمکدرمانگر بهره بگیرند رابطهشان را به نوع رضایتبخشش تبدیل میکنند. احتمالاً در طول مسیر تغییر دستخوش بالا و پایین شدنهای فراوانی میشوند چرا که میل به تجربه و تکرار رفتارهای ناسالم مانند جریانهای نیرومند زیرین آب دریا عمل میکند.
درمان نه تنها همان توجهیست که حین رفتارهای نادرست داریم، بلکه تصحیحی در صورت نیاز و البته همراه با حمایت و راهنمایی از سوی درمانگر حرفهایست تا زمانی که چنین حمایتی را از جانب خویش به دست آوریم. این را نیز به خوبی میدانیم که برای بسیاری از آدمها راه سادهتر این است که درمانشان را متوقف سازند به جای اینکه تمرین کنند و بیاموزند و راههای تازهای برای شکستن قوانین ناگفتهای بجویند که تعاملهای دوران کودکیشان را تحت تاثیر قرار داده است.
بزرگسالان برای شکستن قوانینی که از دیرباز جذب روانشان شده است میتوانند متحمل اضطراب فراوانی گردند، مانند اینکه اظهار بعضی از احساسات یا درخواست چیزی به گونهای مستقیم و محترمانه به کل اشتباه است.
فروتنی به یاری افراد میآید تا تغییر کنند
دکتر الن کریدمن Ellen Kreidman میگوید: موشها برخلاف انسانها فاقد خودخواهیند. انسان به علت خودخواه بودن گرایش دارد تا بر این باور باشد که راه و روشش درست است. اغلب اوقات به نظر میرسد ما انسانها میخواهیم راهمان “صحیح” تلقی گردد تا اینکه وارد راهی شویم که منتهی به “پنیر” یا همان روابط نزدیک رضایتبخش میشود. تغییر مسیر فروتنی میطلبد که نقطه مقابل خودخواهیست. به منظور جستجوی کمک تخصصی برای رسیدن به رابطهای نزدیک و فوقالعاده، نیاز داریم به خود اجازه دهیم که “آسیب پذیر” باشیم.

مترجم
ثریا مرعشی